گفت وگو با دکتر علیرضا درویشی مدیرعامل شرکت دانش بنیان بدر سیستم
نقش ايران در صنعت هوايي دنيا حياتي است
گفت وگو با دکتر علیرضا درویشی مدیرعامل شرکت دانش بنیان بدر سیستم
صنعت هوايي در تمام کشورهاي جهان، صنعتي حياتي است. ايران نيز به دليل آنکه پل ميان شرق و غرب است، خصوصا در چند سال اخير به اين صنعت نگاهي ويژه دارد. به عقيده دکتر عليرضا درويشي، مديرعامل شرکت دانشبنيان بدرسيستم، ورود ما به بخش طراحي داخلي هواپيما و بوميسازي آنها با شرايط ويژه کشور خودمان و همچنين بحث تامين امنيت در خطوط هوايي، نکاتي هستند که در اين صنعت بايد به آنها توجه داشته باشيم. او معتقد است براي پيشرفت در هر زمينهاي لازم است خرد خود را به کار بگيريم، زيرا دنيا نيز به اين نتيجه رسيده که راه رسيدن به ثروت از طريق خردمندي است، نه استفاده از منابع خام. عليرضا درويشي که دوره کارشناسي خود را در دانشگاه مازندران سپري کرده و تحصيلاتش را در انگلستان ادامه داده است، در مصاحبه پيش رو درباره صنعت هوايي و فعاليتهايي که در اين زمينه در شرکت بدرسيستم انجام شده است، به گفتوگو پرداختيم.
¡ لطفا در ابتدا توضيحي درباره تاريخچه صنعت هوايي و وضعيت حال حاضر آن بدهيد و اينکه ما در حال حاضر به کدام سمت حرکت ميکنيم و آينده صنعت هوايي را چطور ميبينيد؟
همانطور که خودتان ميدانيد جايگاه جغرافيايي ايران در منطقه خاورميانه جايگاه بسيار ويژهاي است. يعني از هر نظر و به ويژه در رابطه با ارتباطات، تردد و سفرها، همه به ايران به عنوان نقطه تلاقي شرق و غرب نگاه ميکنند. امروزه سفرهاي هوايي به ميزان بسيار زيادي در حال رشد است؛ هم از جنبه توريست و هم از جنبه سفرهاي زيارتي، تجارتي، با هدف کسب و کار، مداوا و غيره سفرهاي فراواني به نقاط مختلف دنيا صورت ميگيرد. منتها همانطور که گفتم جايگاه جغرافيايي ايران جايگاه ويژهاي است که دقيقا پل بين شرق و غرب است. در نتيجه ايران براي صنعت هوايي، يک جايگاه بسيار طلايي است. قبل از انقلاب ايران تنها کشوري در منطقه بود که تمامي امکانات هوايي را تامين ميکرد. براي مثال فرودگاه مهرآباد، فرودگاه شيراز، اصفهان، مشهد، تبريز، فرودگاههايي بودند که بيشترين خدمات را به پروازهاي عبوري ميدادند.
ملاحظه بفرماييد که در حال حاضر اقتصاد چين در حال رشد است و حتي با سي سال گذشتهاش فرق کرده است؛ کره و ژاپن هم همينطور. خب اينها براي اينکه بتوانند به غرب بروند، کوتاهترين مسيرشان از طريق ايران است، ولي زمانيکه از مسير هوايي ايران عبور ميکنند، قطعا بايد حق عبور به ما پرداخت کنند.
اولين پروژه هوايي من در سال 68 شروع شد و در سال 74 به اتمام رسيد. در حين انجام آن پروژه بود که متوجه شديم خطوط هوايي بسياري از مسير هوايي ايران استفاده کردهاند، ولي حق عبور به ما ندادهاند. چون سيستم هوايي ما اين را يا اصلا نميدانستند يا از آن غافل بودند يا مسئولين جديدي که آمده بودند تجارب لازم را نداشتند. ولي به محض اينکه در سال 72 متوجه اين نکته شديم، تقريبا هر کس هر پروازي انجام داده بود، هزينهاش را پرداخت کرد و فکر ميکنم آن زمان چند صد ميليون دلار زنده شد. چراکه چندين سال پروازهاي مختلف از فضاي ايران عبور کرده و رفته بودند.
يکي از اساتيد من در امريکا ميگفت صنعت هوايي سه فاکتور بيشتر ندارد و اگر اين سه فاکتور را رعايت کني، ميتواني قطعات و خدمات خيلي خوبي را به صنعت هوايي بدهي: safety, safety, safety، يعني مسئله اصلي ايمني پرواز است. به همين دليل از آنجا که ايران يک جايگاه واسطه است ميتواند به تمامي خطوط بينالمللي اين امکان را بدهد که اگر مشکلي برايشان پيش آمد بتوانند از فرودگاههاي ايران در شرايط اضطراري استفاده کنند. در واقع اينکه از فضاي ايران عبور ميکنند هم به همين دليل است. مثلا زماني که ما به کيش ميرويم، از روي اصفهان، شيراز و... رد ميشويم. مسئله ايجاد مسير امن هوايي است و در حقيقت ايمني پرواز به ما ديکته ميکند که اگر مشکلي پيش آمد بتوانيم در کمترين زمان خودمان را به زمين برسانيم. در نتيجه با توجه به اهميت ايران، صنعت هوايي در ايران قبل از انقلاب شروع شد و تعمير و نگهداري هواپيماها و خدمات فني در صنايع هوايي ايران آغاز شد و نيروهاي بسيار زيادي تربيت شدند که بيشتر تکنسين و کمتر مهندس بودند. بعد از انقلاب خيلي از اين تکنسينها ادامه تحصيل دادند و ارتقا پيدا کردند و مهندس شدند، ولي در عين حال نقش بسيار حياتي را در تعمير و نگهداري ناوگان هوايي ايران در درجه اول انجام دادند.
¡ آيا اين تغيير تکنسين به مهندس بيشتر ناشي از تغيير نياز ما بوده است؟ يعني نياز ما تغيير کرد که تکنسين نخواستيم و مهندس ميخواستيم؟
نه، در واقع ما ديگر امکان اينکه بتوانيم افراد را براي آموزش به امريکا اعزام کنيم نداشتيم. اينها همه يا به امريکا اعزام شده بودند يا توسط امريکاييها آموزش ديده بودند. ولي بعد از آن ديگر آن روابط با امريکا وجود نداشت. ما بعد از انقلاب خلبان نيروي هوايي به امريکا يا اروپا اعزام نکردهايم، ولي خلبانهاي آموزشديدهاي که ما در نيروي هوايي داشتيم مانند شهيد ستاري، شهيد بابايي و... که بهترين نمونهها هستند، خودشان اساتيدي شدند که خلبانهاي نسل بعد از انقلاب ما را تربيت کردند.
¡ قبلا يکسري نياز از طرف صنعت براي تربيت نيروي انساني تعريف ميشد، ولي الان شايد اين رابطه حذف شده است. يعني الان مهندس تربيت ميشود، اما جايي نيست که به او نياز داشته باشد. نظر شما در اين باره چيست؟
آنچه قبل از انقلاب انجام شد بيشتر در جهت تامين نيروي مورد نياز براي تعمير و نگهداري بود و حتي به جاي تعمير بايد کلمه تعويض را بيشتر استفاده کنيم، چون در واقع هدف اين نبود که قطعهاي در ايران تعمير شود، هدف اين بود که قطعه باز شود و ترجيحا با قطعه نو تعويض شود و سپس اگر قطعه باز شده قابل تعمير بود، به کارگاههاي خارج از کشور براي تعمير فرستاده ميشد و برميگشت. کمکم خود اين تکنسينها و مهندسيني که آموزش ديده بودند، به خاطر عرق ملي و کنجکاويهاي بسيار خوبي که خودشان داشتند، شروع به يادگيري کردند، چون صنعت هوايي بسيار پرانگيزه است و با همه صنايع دنيا فرق ميکند. به قول معروف ميگويند cream of technology يعني کره همه تکنولوژيها در صنعت هوايي است و اين باعث ميشود کسي که در صنعت هوايي کار ميکند، احساس عزت خاصي داشته باشد و هر روز دلش بخواهد که بيشتر بداند و آموزش جديد ببيند. خب اينها ارتقا پيدا کردند و خيليهايشان تجهيزاتي را که نداشتند و در خارج از کشور را ديده بودند، در ايران ساختند. ما از بعد از انقلاب هنوز در ناوگان هوايي روابط روشني با امريکا و اروپا نداريم، ولي پرواز ميکنيم. پروازهايمان کم نشده است و نسبت به قبل از انقلاب بيشتر شده است.
حالا بحث ما اين است که ايران به دليل جايگاه جغرافيايياش ميتواند نقش حياتي در صنعت هوايي و حمل و نقل هوايي دنيا ايفا کند. منتها مستلزم اين است که زيرساختهايش را تقويت نمايد. اين زيرساختها در درجه اول نيروي انساني است که گرانبهاترين و مهمترينش است، چون حتي اگر شما تجهيزات فراواني را داخل فرودگاه يا کارگاه بگذاريد، بدون نيروي انساني اصلا به درد نميخورد.
¡ نيازي که در نيروي انساني مد نظر شماست، بيشتر مربوط به حوزه تعمير و نگهداري است؟
ما در حال حاضر در ناوگان هواييمان با دو مسئله روبهرو هستيم: يکي ناوگان موجود و ديگري ناوگان جديدي که ميخواهيم خريداري کنيم. در خصوص ناوگان موجودمان بله، زيرا ناوگان موجود عمر متوسط بالايي دارد، ولي به برکت وجود اين نيروي انساني و امکاناتي که خود اين نيروي انساني به وجود آورده بودند، عليرغم اينکه خيلي از هواپيماهايمان طبق استاندارد جهاني شايد مقداري پير باشند، همچنان پرواز ميکنند و ايمني هم دارند. اولين اقدامي که ما بايد انجام دهيم نوسازي و بهروزرساني ناوگان موجودمان است. در نمايشگاه هوايي کيش 2016 که بوديم با اکثر خطوط هوايي از جمله ايراناير، کيشاير، قشماير، تابان و غيره جلسه داشتيم و همه آنها مشتاق اين مسئله هستند. شما به عنوان مسافر زماني که خودتان براي پرواز به ترمينال ميرويد، با بيرون هواپيما کاري نداريد، آن چيزي که آسايش شما را از نظر سمعي و بصري تامين ميکند، طراحي و چيدمان داخلي هواپيماست. پس در درجه اول بايد ناوگان موجودمان را از نظر طراحي داخلي بازسازي کنيم. اين طراحي داخلي ميتواند شامل ديوارههاي جانبي، محفظه بار مسافر، صندليها، توالتها و... باشد. اينها را ميشود بازسازي و بهروز کرد. حتي ميتوانيد طراحي داخلي را براساس فرهنگ ايراني انجام دهيد که من اين پيشنهاد را دادم و قشماير خيلي استقبال کرد.
¡ پس در درجه اول ماموريت اصلي صنعت هوايي ما بازسازي است.
در مرحله دوم در خصوص هواپيماهاي جديدي که ميخريم و حدود پنجاه ميليارد دلار است، دو کار بايد انجام دهيم. يکي اينکه بايد وارد زنجيره تامين اين هواپيماها شويم. در همين قسمت اولين جاييکه ميتوانيم وارد شويم، طراحي داخلي است. ما ميتوانيم هواپيما را از ايرباس يا بويينگ خريداري کنيم و فقط کابين خلبان را نگه داريم و بقيه فضاي داخلي را تماما طراحي و توليد ايراني کنيم.
ما يک خوشه هوايي تشکيل داديم که در آن اولويت يک را طراحي داخلي گذاشتيم. در طراحي داخلي، شما فقط ديوارههاي جانبي و محفظههاي بال مسافر را نداريد، شما سيستمهاي سرگرمي را نيز داريد. براي پروازهايي که بالاي يک و نيم، دو ساعت هستند، مسافر را بايد به طريقي سرگرم کنيد. اين جزو قواعد و استانداردهاست. درنتيجه هم بايد سيستم سرگرمي، هم سيستم پزشکي را بهروز کنيم. ما امروز ميبينيم بعضي مسافرها مريض هستند. مثلا مسافر براي سفر درماني سوار هواپيما شده است. يا افراد پير امکان دارد در حين پرواز دچار هرگونه ناراحتي بشوند. درنتيجه آن سيستم پزشکي که در داخل هواپيما قرار ميگيرد بايد طبق استاندارد باشد و آموزشهاي لازم را هم به پرسنل پرواز داده باشيم. شما در نظر بگيريد يک خانم باردار مسافر است و ماه هفتم يا هشتم باردارياش است و به شما هم اطلاع نداده. اصولا هم نميگويند. پرواز به ارتفاع سي هزار پايي، چهل هزار پايي که ميرسد، ناگهان خانم حالش به هم ميخورد.
¡ معمولا خيلي هم اتفاق ميافتد.
بله، دقيقا بسيار اتفاق ميافتد. يا مثلا مسافري مشکل تنفسي يا مشکل آپانديس دارد، هزار گونه اتفاق از اين دست ميافتد. مسافري فوبيا دارد و اصلا از پرواز ميترسد. چکارش کنيم؟ چطوري بايد آرامش کنيم؟ در نتيجه يک سيستم پزشکي خوب، به روز و پرسنل آموزشديده، امنيت پرواز شما را تامين ميکند. شما پرسنل آموزشديده خوب با تجهيزات مناسب داشته باشيد، ديگر براي يک مسافر فرود اضطراري انجام نميدهيد، ولي اگر نداشته باشيد مجبور به فرود اضطراري ميشويد. داشتن يک سيستم پزشکي خيلي خوب براي شما اعتبار ميآورد. اگر مادر من در پرواز مريض بوده و بهش کمک کردهاند، مطمئن باشيد معتقدم اين خط هوايي که مادرم با آن پرواز کرده و به او کمک کردهاند، امنتر است. پس امنيت پرواز فقط به اين نيست که من بتوانم از جايي بلند شوم و بروم جايي ديگر.
¡ البته آقاي دکتر اين مسائلي که شما ميفرماييد به فرض رقابتي بودن ناوگان هوايي است. با اين ناوگان محدود، حق انتخاب هم محدود است؛ درست است؟
اصلا اشکالي ندارد. ما فعلا يکسري محدوديت داريم. خب بايد از بهترين امکاناتي که داريم، استفاده کنيم. اولين قدمي که ما بايد در صنعت هوايي برداريم، اين است که خودمان را به سرعت باسواد کنيم. همين الان ميتوانم به شما تضمين بدهم که سيستم داخلي هواپيما را ميشود به طور کامل ايراني ساخت و اين اصلا کار کمي نيست.
¡ الان با توجه به صحبت شما نقش شرکت دانشبنيان نسبت به اين مسئله به دو قسمت تقسيم ميشود. يکي اينکه چطور نياز ناوگان موجود ما را تامين کند و ديگر اينکه هواپيماي نو را چگونه طراحي و توليد کنند؟
در قراردادهايي که براي خريد هواپيماهاي نو در حال بسته شدن است، بايد استفاده از زنجيره تامين ايراني در نظر گرفته شود. يعني ما اگر قيمت را ميگيريم، سي درصد پولي که براي اين کار در نظر گرفتهايم، بايد در زنجيره تامين ايراني هزينه شود. سيستم داخلي را که ما طراحي کنيم، بعد بازسازي و نوسازي اينها هم دست خودمان است. بعد پنج يا ده سال ممکن است مجبور به تعويض صندليها شويد، فناوري تغيير ميکند، مواد مورد نياز تغيير ميکند. يکي از موارد اين است که در صنعت هوايي همه دنبال تقليل وزن تيکآف هستند. مثلا اگر بتوانيم در لحظه تيکآف صد کيلو وزن کمتر داشته باشيم و صندليها را از موادي بسازيم که کل وزن صندليها صد کيلو کمتر بشود، اين يعني صرفهجويي در مصرف سوخت. وقتي شما اينها را کنار هم ميگذاريد، اگر داخل هواپيما را خودمان از طريق شرکتهاي دانشبنيان تامين کنيم، از چند جهت به لحاظ اقتصادي به نفع کشور کار کردهايم. الان مثلا شرکت ما براي اين کار آماده است. ما با پنج شرکت خارجي سرمايهگذاري مشترک انجام داديم که بتوانيم اين پروژهها را انجام بدهيم، چون شما حتي اگر بخواهيد نخ براي دوخت در داخل هواپيما استفاده کنيد، بايد گواهينامه داشته باشيد. هر قطعهاي که در هواپيما استفاده ميشود، چه يک قطعه ديناميک باشد، چه استاتيک، بايد گواهينامه داشته باشد.
¡ اين هم يکي از موضوعاتي است که ميتوان به آن پرداخت؛ اينکه اين کار نياز به همکاريها و تعاملات بينالمللي و استانداردهاي بينالمللي دارد.
هيچجاي دنيا به تنهايي کار نميکنند. مثلا امريکاييها طراحي داخلي هواپيماهايشان را به ايتالياييها ميسپارند. مرسدس بنز اتومبيل زياد توليد ميکند، ولي طراحي هيچ اتومبيلي رو خود آلمانيها نهايي نميکنند و آن را به ايتالياييها ميسپارند. حتي وقتي توي يک روستا هم زندگي بکنيم، اينطوري نيست که محله بالا و محله پايين به هم احتياج نداشته باشند. دنيا مثل يک دهکده است. پس ما به هم احتياج داريم. مرزها همه مجازي است و اکنون از بين رفتهاند. وقتي شما اينجا مينشينيد، ميتوانيد با يک نفر در نيويورک چت کنيد و تصويرش را ببينيد، پس ديگر مرزي وجود ندارد. ما بايد از تجارب ساير ملل در خريد هواپيما استفاده کنيم. الان هواپيماهاي سري 300 مخصوصا 320 در چين مونتاژ ميشوند و در زنجيره تامين اين هواپيما و حتي هواپيماي A380 هزاران شرکت چيني هستند. در نتيجه اين فرصت شغلي ايجاد ميکند. من قرار نيست پنجاه ميليارد دلار پول نقد را به امريکاييها بدهم تا هواپيمايي را به من بدهند و فردا هم مجبور باشم براي تعمير و نگهداري دستم را پيش آنها دراز کنم. شکر خدا الان در ايران از نظر فضايي که بخواهيم در اختيار خطوط داخلي و خطوط بينالمللي قرار بدهيم، شرايط مناسبي وجود دارد. با کمي افزايش فضاي کارگاهي، خيلي خوب ميتوانيم به خيلي از خطوط خدمات ارائه کنيم. وقتي که اين آموزشها را بدهيم و ناوگان خودمان را بازسازي کنيم و هواپيماهاي نو را هم به اين شکل داشته باشيم، ميشويم سازنده بزرگ در سطح جهاني. در منطقه هيچ کشوري نميتواند با ايران رقابت کند. ضمنا الان در سطح جهاني يکسري خطوط هوايي هستند که به آنها حمل و نقل ارزان ميگوييم. اينها دنبال همان سه تا نکته ميگردند؛ امنيت، امنيت و امنيت. منتها دنبال جايي ميگردند که گواهينامه داشته باشد، تجربه داشته باشد. وقتي که شما ناوگان داخلي خودت را بازسازي کني، بهترين سند را داري. چون اين تاييديه هواپيمايي کشوري ايران را دارد و تاييديه هواپيمايي اروپا را هم. شما که چيز ديگري نميخواهيد. خودش بهترين مراجع است. پس ما با انجام اين دو بند، مرجع بزرگي را ايجاد ميکنيم. ضمن اينکه داريم به خودمان خدمت ميکنيم و بزرگترين مرجع را درست ميکنيم که به جهانيان بگوييم ما اين توانمندي را داريم. ما به کليه خطوط هوايي ميتوانيم خدمات دهيم. مخصوصا در شرق که تعداد پروازها در حال افزايش است، سفر هوايي در حال افزايش است و خطوط هوايي ارزانقيمت زياد ميشوند، ميتوانيم به همه خدمات بدهيم. در اروپا easy jet يا Berlin Airline هست. من خودم خيلي اوقات با ايزي جت و رايان اير سفر کردهام. سريع يک بليط ارزانقيمت اينترنتي از اين ايرلاينها براي خودت ميگيري. هواپيما هم تقريبا نو است، ولي خدمات ارزان ارائه ميدهند. بعد در پرواز اگه شما قهوه يا پذيرايي ديگري بخواهيد، بايد هزينه پرداخت کنيد و اگر هم نخواهيد، فقط هزينه پرواز را پرداخت ميکنيد. در ايران هم اين بحث بايد جدي گرفته شود. بحث خطوط هوايي ارزانقيمت خيلي ميتواند تحول ايجاد کند.
¡ شما با توجه به اينکه غير از مديريت شرکت دانشبنيان، استاد دانشگاه هم هستيد، نقش دانشگاهها را در اين موضوع چگونه برآورد ميکنيد؟
در درجه اول بايد نيروهاي مناسبي را انتخاب کنيم؛ حتي بازنشستهها و جوانها. بازنشستههاي خيلي گزينشي، نه بازنشستهاي که فقط کارمند بوده، کسي که ذهن کنجکاو و ذهن خلاق داشته، مسئوليت پذير بوده و استانداردها را خوب بلد است. به ازاي هر بازنشسته، ده نفر جوان خوب بااستعداد را در کنارش به کار بگيريد. ما بايد در اين ناوگان جديدي هم که داريم ميخريم، براي اينها آموزش بگذاريم.
دانشگاهها يکسري برنامه دارند. من خودم استاد دانشگاه هستم، ولي من جزو معدود اساتيدي هستم که کاري به برنامه آموزشي دانشگاه ندارم. من دانشجو را براي کار تربيت ميکنم. دانشگاههاي ما دانشجو را براي کار تربيت نميکنند. به دانشجو ميگوييم بيا اين درس را ياد بگير، وقتي دانشجو از من ميپرسد استاد اين درس طراحي اجزا کجا به دردم ميخورد يا از روشهاي توليد کجا ميتوانم استفاده کنم، من اگر خودم تمرين نکرده باشم، چيزي را توليد نکرده باشم، چيزي را طراحي نکرده باشم، فقط دو قدم از دانشجويانم جلوتر هستم. اصلا چه بسا ده ترم اين درس را عين ضبط صوت تکرار کنم. چنين استادي نميتواند نيرويي را تربيت کند که فردا برايت هواپيما نگهداري کند. پس ما دورههاي ويژه لازم داريم. کنار کلاسهاي آکادميک، دورههاي کوتاهمدت تخصصي نياز داريم. يک استاد خوب، فقط اين نيست که بتواند خوب درس بدهد. يک استاد خوب بايد روانشناس خوبي هم باشد و رفيق خوبي براي دانشجو باشد. متکبر نباشد، درس را حفظ نکرده باشد و خودش در آن زمينه کار کرده باشد. موضوعي که استاد تدريس ميکند، با علم و تخصصش بايد يک دردي از دردهاي اين مملکت را درمان کرده باشد والا صرف مقالهنويسي که به درد نميخورد. به عمل کار برآيد، به سخنداني نيست. درنتيجه شما براي اين صنعت بايد دانشجوهاي باهوش و خوب را انتخاب بکنيد و اساتيدي را که خودشان کار کردهاند و حاضرند کار کنند و علم روز دنيا را به کار بگيرند و محصولي با گارانتي طراحي کنند.
بنده الان قطعات توربين را براي توربينهاي جهاني مثل GE، Rolls Royce و... توليد ميکنم. قطعهاي توليد ميکنم دماي 1250 درجه سانتيگراد و آن را بيست و چهار ساعت گارانتي ميکنم. خوب من اگر ندانم، چگونه آن را طراحي کنم؟ چگونه توليد کنم و چطور ميخواهم گارانتياش کنم؟ پس در کنار آموزشها بايد مسئوليتپذيري دانشجو نيز تقويت شود و با قوانين و مقررات اين صنعت آشنا شود. در صورتيکه اين گونه نيست. لحظهاي که شما با هواپيمايي که خودتان ساختهايد يا خودتان تعمير کردهايد، پرواز ميکنيد، شيرينياش دو برابر است. من خودم هواپيمايي که ساختم، فقط صندلي خلبان داشت. نشستم کف هواپيما و پرواز کردم. خلبان آزمايشي ما يک سرهنگ قديمي با ماموريتهاي جنگي فراوان بود که ريسک بالايي کرد و اين پرواز را پذيرفت. خودش را نيز مسئول QC کرديم. حتي پرسيد چرا مرا مسئول QC کردهاي؟ گفتم خودت بايد مسئول QC باشي تا با اولين توربولنسي که در پرواز مواجه شدي از هواپيما نپري بيرون، چون اگر آن هواپيما سقوط کند نمونه ديگري از آن وجود ندارد. شکر خدا پرواز بسيار بسيار خوبي داشتيم. اولين هواپيما با بدنه کامل کمپوزيت (Full composite) ساخته شده در ايران بود.
¡ بدر سيستم مشغول چه فعاليتي است؟ چه انگيزهاي پشت تاسيس اين شرکت بوده است و چه برنامهاي براي آينده دارد؟
اين شرکت در سال 71 تاسيس شده است. من تقريبا از ابتداي انقلاب به صورت فردي خدمات صنعتي و مشاورهاي ارائه ميدادم. در سال 71 شرکت بدر سيستم را تاسيس کرديم که برگرفته از نام کوهي در کردستان است. بدر سيستم سه ماموريت اوليه داشت: اول پيگري روند تحولات تکنولوژي در سطح جهاني در زمينه طراحي، تحليل مهندسي و توليد براي قطعات هايتک؛ دوم اقدام براي به دست آوردن آن بخش از فناوريهايي که در سطح جهاني شناسايي شدند و براي ايران قابل دستيابي هستند و سوم قرار بود با انجام پروژههاي واقعي صنعتي و انتقال به دانشگاهها، آن چيزي را که به دست آمده، به سرعت گسترش دهيم. به همين دليل من از طريق درسهاي خودم و با همکاري همکارانم و برگزاري سمينارهاي بسيار زياد، دورههاي آموزشي کوتاهمدت و انجام پروژه براي صنايع خودرو و ساير صنايع سعي کرديم نقش اوليه خويش را ايفا کنيم. نکته ديگري که وجود داشت اين بود که متوجه شدم ما به غير از صنعت خودرو يکي ديگر از نيازهاي اصليمان در صنعت توليد برق است؛ توربينهاي گازي. چون توربينهاي گازي قطعاتي را دارند که در دماي بالا کار ميکنند، توليد هر قطعهاي براي بخش Hot section آنها نيازمند فناوريهاي نو، ابزارهاي نو، مواد اوليه بسيار پيچيده و انواع سوپرآلياژهاست. متوجه شدم تمامي اين مواد را از خارج ميخرند. عارضهيابي کردم و به يکي از نيروگاهها مراجعه کردم. پرسيدم اگر من اين قطعات بخشHot section را وارد کنم، شما چه تستي انجام مي دهيد تا مطمئن شويد کيفيت لازم را دارد؟ پاسخ دادند بايد Part Number درست باشد. گفتم اگر پارت نامبر را هک کرده باشيم و جنس فيک در جعبه اصلي باشد، چه؟ گفتند جعبه بايد جعبه اصلي باشد.
¡ يعني در واقع هيچ اسمي از تست نبردند؟
بله، اين بود که من به معاونت تکنولوژي وزارت نيرو مراجعه کردم. از ايشان خواهش کردم در زمينه برگزاري دورههاي آموزشي کوتاهمدت فعاليتي انجام دهند تا نيروهاي وزارت نيرو بتوانند تستهاي لازم را انجام دهند. پروژههاي زيادي در اين زمينه انجام شد و پس از آن ما وارد صنعت توربين شديم.
سال 79 ما توليد را شروع کرديم. اولين دوره قطعاتي که توليد شد براي يک توربين GE 25 مگاوات بود. بعد از آن آمديم سراغ توربين گازي. فعاليت اصلي اينجا در تدوين دانش فني و قطعات hot section و cold section انواع توربينهاي مدرن جهاني است. صد درصد دانش فني ايراني به کار گرفته ميشود. ما يک برگ نقشه از هيچجاي دنيا نميخريم. محصولي را که به ما ميدهند، براساس استانداردهاي جهاني آن محصول، توليدش ميکنيم. طبق قانون دانش بنيان که تصويب شده، اجرايش به وزارت علوم سپرده شده بود. بنابراين دستورالعمل اجرايي نداشتيم. ما از سال 93 به عنوان شرکت دانشبنيان شناخته شديم، ولي در واقع از ابتداي تاسيس دانشبنيان بوديم. ما در فناوريهاي نو در زمينه طراحي، توليد، شبيهسازي فرايندهاي ساخت از جمله فرايندهاي ريختهگري دقيق، ريختهگري انواع سوپرآلياژها، نمونهسازي سريع، قالبسازي سريع و تمامي اينها پروژه داشتيم.
¡ به نظر شما مشکلات و چالشهاي پيشروي اين شرکتها چه هستند؟
ببينيد در سرتاسر دنيا، به اين شکل است که يک ملت براساس ذخايرش ثروتمند نميشود، بلکه براساس خرد ثروتمند ميشود. شما ده کيلو طلا را به يک ديوانه بدهيد، چه ميتواند بکند؟ حتي ممکن است از گرسنگي هم بميرد. ولي اگر ده گرم طلا را به يک زرگر بدهي چه ميکند؟ ده نفر را با آن سير ميکند. تفاوت اين دو در خرد است، نه در داشتن و نداشتن طلا. در دنيا و اقتصاد دنيا نيز همين است. ملت ژاپن منابع طبيعي ندارد. در خرد و فناوري است که متفاوت است. خدا را شکر امروزه کشور نيز متوجه اين شده است که از طريق خرد بايد ثروتآفريني کند. توليد موتور توسعه است، نه دلالي، حتي دلالي مهندسي. شما وقتي توليد داشته باشيد ميتوانيد خدمات مهندسي خوب داشته باشيد. وقتي توليد داشته باشيد ميتوانيد حمل و نقل خوب، کشاورزي خوب و بهداشت خوب داشته باشيد.
من کار پزشکي دوست داشتم و هميشه در ذهنم بود. دوست من در امريکا يک فناوري را ايجاد کرد به نام Radio Prototyping که با ليزر و فتوپليمر کار ميکند. آنجا من ديدم که ديگر محدوديت هندسي نداريم، هر چيزي که به صورت يک معادله رياضي تعريف ميشود، ميتوان به صورت يک جسم سهبعدي ساخت. اينجا بود که من رفتم سراغ ساخت مدلهاي آناتومي و خواب پزشکي خودم را تعبير کردم و همين فناوري را در هوافضا نيز استفاده کردم. وقتي شما يک چيزي را چه به صورت رياضي، چه تصويري تاليف کنيد و بتوانيد آن را سهبعدي بسازيد، فرقي نميکند پره توربين است يا جمجمه. وقتي يک استاد کاري را انجام داده باشد، از فناوري مذکور ميتواند در توليد محصولات مختلف استفاده کند. شما بايد ببينيد در چه حد دانش داريد و سعي کنيد از آن دانش به نحو احسن استفاده کنيد و تکبر هم نبايد داشته باشيد. روزي که غرور داشته باشيد، روز مرگ خرد است.
¡ در بحث شرکتهاي دانشبنيان و چگونگي حرکت آنها، کشور بهدرستي به اين نتيجه رسيده است که بايد از اين شرکتها حمايت شود، ولي ابزار کار را مناسب انتخاب نکرده است.
بايد ببينيم اولويتمان کجاست؟ اولويتهاي ما الان نفت، گاز و پتروشيمي است. در واقع صنايعي که مواد اوليه آن را داريم، ولي براي اينکه اينها را توسعه بدهيم، بايد صنعت هوايي، خطوط راهآهن و راهها را توسعه دهيم. چون بوعلي براي ما و برند است. چون خوارزمي براي ماست و برند است. ستارهشناسي، هوانوردي، پزشکي را بايد در ايران نهادينه کنيد که دنيا به اين طرف بيايد. براي اين کار بايد سرعت خود را افزايش دهيم و اعتبار ايجاد کنيم. تعامل سازنده با سرتاسر دنيا و وابستگي متقابل کليد موفقيتمان است. شما در نظر بگيريد در زمين من گندم کاشتهايد. بنابراين هميشه آرزو داريد زمين من سالم باشد. ما بايد تمامي همسايههاي خود را به قدري به خود وابسته کنيم که امنيتمان تامين شود. راه تامين امنيت شرکتهاي دانشبنيان هستند. يعني بايد خرد را توسعه دهيم. چه اشکالي دارد در سرتاسر دنيا بيمارستان بسازيم و پزشک و پرستار بيکار را بفرستيم آنجا. حتي براي کشورهاي همسايه راهسازي کنيم. کمي ارزانتر، ولي حداقل نيروي جوان سر کار خواهد بود. خيلي از کشورهاي همسايه نيروي تحصيلکرده ندارند. ما بايد با همه روابط دوستانه داشته باشيم و روابط سياسيمان را تنظيم کنيم.
وقتي که خردمند باشيم، قيمت کالاي ايراني را در بازار جهاني خودمان تعيين ميکنيم. تنها کالايي که در بازار جهاني قيمتش را خريدار تعيين ميکند، نفت و گاز است. در صورتي که انرژي گرانبهاترين و استراتژيکترين کالا در بازار جهاني است. چرا اين شرايط حاکم است؟ چون ما نميتوانيم نفت را خودمان فرآوري کنيم. اگر بتوانيم اين کار را انجام دهيم و نفت را تبديل به مشتقاتش کنيم، مجبور نيستيم آن را خام بفروشيم. اميدوارم خسارتهايي را که وارد ميشود حساب کنيم و يک دهم آن را خرج توسعه کنيم. توسعه دانشبنيان از طريق خردمندان. خردمند براي ما ثروت و توانمندي ميآورد. w
منبع: مجله دانش بنیان
ارسال به دوستان